آیه 62 سوره طه
<<61 | آیه 62 سوره طه | 63>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس آنها در کارشان به گفت و شنید پرداختند و (در نتیجه گفتند که کار موسی سحر و ساحری نیست ولی) راز خود را پنهان داشتند.
پس فرعونیان میان خود در کارشان [نسبت به موسی] نزاع و ستیز کردند و این رازگویی را از دیگران پنهان داشتند.
[ساحران] ميان خود، در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند.
پس با يكديگر در كار خود به مشورت پرداختند. و پنهان رازها گفتند.
آنها در میان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند؛ و مخفیانه و درگوشی با هم سخن گفتند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَسَرُّوا النَّجْوَی»: نجوای خود را درباره کار موسی و این که در حق او چه خواهند کرد، از مردم مخفی و نهان داشتند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى «61»
موسى به آنان (فرعونيان) گفت: واى بر شما! بر خدا دروغ نبنديد، كه شما را با عذابى (سخت) هلاك و ريشه كن خواهد كرد و به تحقيق آن كس كه (به خدا) دروغ ببندد، ناكام و زيانكار گردد.
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى «62»
پس آنان در كارشان به كشمكش پرداختند و نجوى (و نتيجه نزاع خود) را مخفى كردند.
پیام ها
1- معجزه را سحر دانستن، افتراء بر خداوند است. «لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ»
2- قبل از انجام معجزه، هشدار و تبليغ مردم ضرورى است، موسى عليه السلام در ميان انبوه مردم گفت: «لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ»
3- افترا زننده بر خداوند، هم در دنيا ناكام مىماند و هم در آخرت به كيفر و عذاب مىرسد. «فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»
4- با دروغ و افترا هرگز به نتيجه نخواهيم رسيد. «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»
5- كسى كه در برابر حقّ بايستد، هلاك مىشود. «1» «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى»
6- شما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، اگر در افراد اثر نكند لااقل در ديگران شك و ترديد به وجود مىآورد. لا تَفْتَرُوا ... فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ ...
«1». نهجالبلاغه، ص 58.
جلد 5 - صفحه 359
7- دشمنان اختلافات خود را پنهان مىكنند. «فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى (62)
خلاصه چون سحره اين كلام را از حضرت موسى عليه السلام شنيدند، از آن
«1» تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 68.
جلد 8 - صفحه 289
اعراض نمودند:
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ: پس گفتگو و مشاوره كردند امر خود را ميان خودشان و به يكديگر گفتند: اين كلام بلاغت نظام، به كلام ساحران نمىماند و شباهتى به آن ندارد. وَ أَسَرُّوا النَّجْوى: و پنهان داشتند راز خود را از ملازمان فرعون. و آخر الامر قرار دادند كه اگر موسى بر ما غالب شود متابعت او كنيم و به خداى او ايمان آريم و اطاعت فرعون ننمائيم، و اگر ما بر او غلبه كرديم البته ساحر است و در دست فرعون هلاك خواهد شد.
تنبيه: شخص عاقل منصف اگر چنانچه در امور خود رعايت انصاف را نموده، از حكم عقل سليم تجاوز ننمايد، و اغراض شخصيه و هواهاى نفسانيه و شهوات شيطانيه را كنار گذارد، در هر مرحلهاى كه باشد ارشاد و صلاح را دريابد به اندك تأملى؛ چنانكه سحره فرعون چون بنا گذاردند به رعايت انصاف و ترك عناد و لجاج و بر عزم خود ثابت شدند، لا جرم هدايت يافتند و به سعادت فايز گرديدند، و حال آنكه عمرى به كفر بسر برده بودند. اين دستور كلى است نسبت به هر فرد بشرى در هر عصر و زمانى، لكن كم هستند خردمندان هشيار و دانايان آزمودهكار.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى (57) فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً (58) قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59) فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى (60) قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى (61)
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى (62) قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى (63) فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى (64) قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى (65) قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى (66)
ترجمه
گفت آيا آمدى نزد ما تا بيرون كنى ما را از زمين ما بسحر خود اى موسى
پس هر آينه آوريم تو را بسحرى مانند آن پس قرار ده ميان ما و ميان خود ميعادى كه تخلف نكنيم از آن ما و نه تو در مكانى كه مساوى باشد نسبت آن بدو طرف
گفت ميعاد شما روز آرايش است و آنكه جمع كرده شوند مردم در بلندى آفتاب
پس رو گردان شد فرعون و جمعآورى نمود وسائل مكر خود را پس آمد
گفت مر آنها را موسى واى بر شما مبنديد بر خدا دروغ را پس نابود كند شما را بعذابى و بتحقيق محروم ماند كسيكه افترا بست
پس كشانيدند بنزاع كارشان را ميان خودشان و پنهان داشتند راز گوئى را
گفتند همانا اين دو نفر هر آينه دو ساحرند ميخواهند كه بيرون كنند شما را از زمينتان بسحرشان و براندازند آئين شما را كه بهتر است
پس جمع كنيد وسائل مكرتان را پس بيائيد صف كشيده و بتحقيق رستگار شد امروز كسيكه غلبه نمود
گفتند اى موسى يا اين است كه مىاندازى و يا آنكه باشيم ما اوّل كسيكه انداخت
گفت بلكه بيندازيد پس آنگاه ريسمانهاشان و عصاهاشان بخيال او افتاده ميشد از سحر آنان كه آنها مىشتابند.
تفسير
- پس از طى مذاكرات سابقه بين فرعون و حضرت موسى آن ملعون از محاجّه طفره زد و از روى تعجّب بآنحضرت گفت پس از آنكه از مصر گريختى
جلد 3 صفحه 512
و سالها فرارى بودى اينك آمدى بطمع آنكه مملكت ما را بوسيله جادو و نيرنگهائى كه در اينمدت آموختى تصرف كنى و بهانه كردهاى كه من ميخواهم بنى اسرائيل را با خود ببرم بشامات اين خيال خام را از سر بدر كن كه هرگز بمقصود نخواهى رسيد ولى باطنا ترسيده بود از غلبه آنحضرت و زوال ملك خودش لذا در مقام معارضه بمثل با آنحضرت بر آمد باعتقاد خود كه گفت پس هر آينه ما هم ميآوريم براى تو سحرى مانند سحر تو پس قرار ده ميان ما و خود وعدهاى كه تخلّف از آن ننمائيم در مكانى كه فاصله آن از ما و شما يكسان و مساوى باشد و بعضى گفتهاند مراد مكانى است كه مستوى و هموار باشد و پست و بلند نباشد و سوى بكسر سين نيز قرائت شده است حضرت موسى فرمود وعده شما با ما روز عيد باشد كه مردم زينت و زيور مينمايند و آن در سال يكروز بود و تمام مردم جمع شوند در وقت بلندى آفتاب كه موقع چاشت است براى آنكه خوب حقّ و باطل بر همه واضح و آشكار گردد و خبرش بتمام نواحى و اقطار برسد و همه مطّلع گردند فرعون هم قبول نمود و از مجلس بيرون آمد و امر كرد كه هر قدر ممكن باشد از جادو گران و وسائل جادو و نيرنگ تهيّه نمايند و مهيا شد و در موعد مقرّر و مكان مقدّر حاضر و ناظر گرديدند و حضرت موسى زبان بنصيحت و دلالت آنها گشود كه بيائيد از خدا بترسيد و افترا بخدا نزنيد كه معجزات او را بگوئيد سحر است و براى او شريك قرار دهيد چون كسيكه مرتكب اين قبيل امور گردد بعذاب الهى در دنيا و آخرت گرفتار خواهد شد و نيست و نابود ميگردد و محروم از هر خير و نا اميد از هر ثواب خواهد بود در اين وقت كلام حضرت موسى در بعضى از سحره اثر كرد و گفتند از لحن اين شخص معلوم است كه جادو گر نيست و نبايد با او طرفيّت نمود ولى بعضى ديگر مخالفت نمودند و محرمانه با يكديگر صحبت كردند و گفتند اگر موسى بر ما غالب شد تبعيّت از او ميكنيم و اگر ما بر او غلبه نموديم معلوم ميشود ساحر بوده و فرعون و كسانش گفتند مسلّما اين دو نفر ساحرند ميخواهند شما را از مملكت خودتان بيرون كنند بواسطه سحرشان و طريقه شما را كه بهترين طريقه و مذهب است از ميان ببرند و دين خودشان را رواج دهند و بعضى گفتهاند مراد از طريقه مثلى صاحبان آن ميباشند و باين كلمه از اشراف و وجوه قوم تعبير ميشود
جلد 3 صفحه 513
يعنى ميخواهند بزرگان و اشراف شما را از بين ببرند و كلمه ان ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و ملغى از عمل شده بدليل دخول لام بر خبر و محتمل است نافيه باشد و لام بمعناى الا باشد و بعضى انّ بتشديد قرائت نمودهاند و بنابراين اختصاص بلغت بعضى دارد كه الف تثنيه را در احوال سه گانه اعراب ثابت قرار دادهاند و بعضى هذين خواندهاند و بنابراين اشكالى نيست و وجوه ديگرى هم نقل شده كه ذكرش لزوم ندارد و در خاتمه مذاكرات با يكديگر تصميم گرفتند و گفتند هر وسيلهاى كه داريد براى جادوگرى جمعآورى كنيد و بيائيد باتفاق صف بسته تا مهابت شما زيادتر شود و گفتهاند هفتاد هزار نفر بودند كه هر يك با عصا و ريسمانى وارد ميدان شدند و در مقابل حضرت موسى صف بستند و با خود گفتند امروز روزى است كه كامران شود كسيكه غالب گردد و بآنحضرت گفتند تو اوّل عصاى خود را مىاندازى يا ما اوّل بيندازيم و چون آنها بمراعات ادب اين اظهار را نموده بودند حضرت موسى هم در مقابل تأدّب فرمود و جواب داد شما بيندازيد و شايد مقصود حضرت اين بود كه آنها هر چه تهيّه كردهاند بكار بزنند بعد او معجزه الهيّه را ظاهر نمايد و سحر و نيرنجات آنها را ضايع و باطل كند علاوه بر آنكه مستظهر بلطف الهى بود و از عمليّات آنها باكى نداشت و آنها عصاها و ريسمانهاشان را انداختند و چون بصورت مار تعبيه نموده بودند و آلوده بجيوه كرده بودند و آفتاب بآنها تابيد همه بحركت آمدند بطوريكه در نظر حضرت موسى نمودار شد و بخيال او در آمد براى اين سحرى كه نموده بودند كه آن عصاها و ريسمانها به تندى حركت ميكنند و روى زمين راه ميروند و بعضى بجاى يخيّل بصيغه مجهول با ياء كه قرائت مشهور است تخيّل با تاء بصيغه معلوم قرائت نمودهاند و بنابراين معنى واضحتر است چون فاعل آن ضمير مستتر راجع بحبال و عصى است و جمله انّها تسعى بدل اشتمال از ضمير است و بقرائت مشهور جمله فاعل يخيّل است و بعضى گفتهاند زيبق را در باطن آنها جا داده بودند و چون حرارت آفتاب بآنها رسيد زيبق ميل بصعود نمود و بحركت در آمدند و بعضى گفتهاند فرعون بخيال افتاد كه آنها حركت ميكنند و راه ميروند و اين خلاف ظاهر است.
جلد 3 صفحه 514
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَتَنازَعُوا أَمرَهُم بَينَهُم وَ أَسَرُّوا النَّجوي (62)
پس سحره ميانه خود مشاوره كردند و هر كدام راي خود را اظهار كردند و پنهان نمودند نجواي خود را.
(بهکهفَتَنازَعُوا) نزع بمعني اخراج و جدايي شيء است از شيء ديگر چنانچه ميفرمايد (وَ نَزَعنا ما فِي صُدُورِهِم مِن غِلٍّ) اعراف آيه 41 در اوصاف اهل بهشت است که غلّ و پليدي را از قلوب آنها خارج نموديم (وَ نَزَعنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً) انبياء آيه 76 هر قومي را از آن قوم خارج ميكنيم در حق آنها شهادت دهند باعمال آنها (تَنزِعُ النّاسَ كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ مُنقَعِرٍ) قمر آيه 20 قوم عاد بباد صرصر از جا كنده شدند با آن قامت طويل مثل نخل خرما که از ريشه كنده شود و بر زمين ساقط گردد و غير اينها از آيات شريفه و در صفات امير المؤمنين است
(الانزع البطين)
که بطن آن مملو از ايمان و علم و كمالات است و از او جدا شده تمام پليديها و صفات رذيله و اعمال سيّئه و در اينجا يعني رأي باطن خود را هر كدام از سحره اظهار كردند.
جلد 13 - صفحه 53
(بهکهأَمرَهُم بَينَهُم) بين خود سحره در خفاء فرعون و موسي و هارون و قوم فرعون.
(بهکهوَ أَسَرُّوا النَّجوي) سرّ بيكديگر ميگفتند که اگر ما غالب شديم متابعت فرعون ميكنيم و معلوم ميشود که موسي بر باطل است و اگر او غالب شد معلوم ميشود حقّ است و باو ايمان ميآوريم و نجوي بعضي گفتند که گفتار سحره بنحوي بود که فرعون و فرعونيان نفهمند و مخفي از آن كردند و بعضي گفتند مخفي از موسي و هارون بود ولي نجوي از هر دو قسمت بوده فقط بين خود سحره بوده زيرا اطلاق سرّ و نجوي شامل هر دو قسمت ميشود و نجوي اگر در امر باطل باشد حرام است ميفرمايد (إِنَّمَا النَّجوي مِنَ الشَّيطانِ لِيَحزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا الاية) و ميفرمايد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيتُم فَلا تَتَناجَوا بِالإِثمِ وَ العُدوانِ) و اگر در امر حقّ باشد ممدوح است (وَ تَناجَوا بِالبِرِّ وَ التَّقوي) مجادله آيه 10 و 11.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 62)- این سخن قاطع موسی که هیچ شباهتی به سخن ساحران نداشت، بلکه آهنگش آهنگ دعوت همه پیامبران راستین بود، بر بعضی از دلها اثر گذاشت، و در میان جمعیت اختلاف افتاد، بعضی طرفدار شدت عمل بودند، و بعضی به شک و تردید افتادند و احتمال میدادند موسی پیامبر بزرگ خدا باشد و تهدیدهای او مؤثر گردد، بخصوص که لباس ساده او و برادرش هارون، همان لباس ساده چوپانی بود، و چهره مصمم آنها که علی رغم تنها بودن، ضعف و فتوری
ج3، ص128
در آن مشاهده نمیگشت، دلیل دیگری بر اصالت گفتار و برنامههای آنها محسوب میشد، لذا قرآن میگوید: «پس آنها در میان خود در باره کارهایشان به نزاع برخاستند، و مخفیانه و در گوشی با هم سخن گفتند» (فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوی).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم